بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم داغ دگر نمی شود
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب بدست تو بی تو بسر نمی شود
جان ز تو نوش می کند دل ز تو جوش می کند
عقل خروش می کند بی تو بسر نمی شود
خواب مرا ببرده ای نقش مرا بشسته ای
وز همه ام گسسته ای بی تو بسر نمی شود
آقای من تبریک میگوییم هزار و صدو هفتاد و سومین سال امامتت را
اما آقاجان تبریک و تهنیت گفتن بدون تو چه گره ای از دل غمدیده ی ما باز می کند
گفتیم نشسته ایم در انتظار تو اما چه انتظاری آقا ...
شرمنده و دل شکسته ایم هر صبح دست به دعا برمی داریم و با تو عهد می بندیم..... ولی..... باز عهد خود را شکسته ایم
مهدی جان ... خودت دعا کن تا وقت ظهور شود.... شاید ... این جمعه ... نه ... اصلا ما در انتظار تو در این جمعه نشسته ایم؟!!! گمان نمیکنم شاید سالها برای ظهور تو وقت داریم...
پس دعا کن ... دعاکن... شاید در این بهار از امامتت ظهور کنی ... شاید...
.اللهم عجل لولیک الفرج...
نویسنده : ترنم در تاریخ پنج شنبه 90/11/13